خداى سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و کیفر را برابر معصیت تا بندگان خود را از عذابش برهاند و به بهشت خویش راند . [نهج البلاغه]
عرشیات
قصه اعرابی وزنش(21)
پنج شنبه 92 بهمن 3 , ساعت 4:43 صبح  

درد فراق

(2419)بنده بر وفق تو دل افروخته است

 

هر چه گویی پخت گوید سوخته است

  (2420)من سپاناخ تو، باهر چه می‌پزی

 

یا ترش با یا که شیرین، می‏سزی

  (2421)کفر گفتم نک به ایمان آمدم

 

پیش حکمت از سر و جان آمدم

  (2422)خوی شاهانه تو را نشناختم

 

پیش تو گستاخ خر در تاختم

  (2423)چون ز عفو تو چراغی ساختم

 

توبه کردم اعتراض انداختم

   (2424)می‏نهم پیش تو شمشیر و کفن

 

می‏کشم پیش تو گردن را بزن

  (2425)از فراق تلخ می‏گویی سخن

 

هر چه خواهی کن ولیکن این مکن

  (2426)در تو از من عذ‌رخواهی هست سِرّ

 

با تو بی‏من، او شفیعی مُستمِر

 

وفق: مصدر است بمعنى موافقت و سازش. یعنی دل من از آنچه بروفق تو باشد شادمان است.

هر چه گویى پخت گوید سوخته است: مثل گونه‏اى است که مفادش، مبالغه و دست بالا گرفتن در تصدیق است یعنى هر چه را تو پخته گویى من از راه موافقت، دست بالا را مى‏گیرم و مى‏گویم که سوخته است.

 سپاناخ، اسفاناخ، اسپانخ: سبزى خوردنى معروفى است که اکنون، اسفناج مى‏گوییم، اصل این کلمه یونانى است.[1] مقصود آنست که من در تصرف و اختیار توام تا مرا چگونه دارى و بر چه کار گمارى مانند آن که اسفناج در تصرف آشپز است تا او را چگونه و با چه پزد.

ترش با: نوع آش ترش خواه با سرکه یا سماق یا آب لیمو و نارنج و یا آلو پزند.

از سرِجان: یعنی صمیمانه، از صمیم قلب.

خر تاختم: یعنی از حد خود تجاوز کردم، بی ادبی کردم.

شمشیر و کفن پیش کسى نهادن: به کنایه، مبالغه در عذر خواستن. بلحاظ آن که تقصیر کاران و تهمت زدگان، کفن مى‏پوشیدند و شمشیر بگردن مى‏افکندند و یا شمشیر و کفن با خود براى بخشایش نزد حکام مى‏بردند یعنى که اگر نمى‏بخشایى بدین شمشیر بکش و بدین کفن در پیچ که من خود آماده‏ى کیفر هستم.نظیر: تیغ و کفن در بغل کردن، با تیغ و کفن پیش کسى رفتن: «جملگى کارد و کفن عجز بر گیرند و بدر تسلیم و بندگى در آیند و گویند ربنا ظلمنا انفسنا اگر قصابى بکش و گر سلطانى ببخش.

            باز آمده‏ام چو خونیان بر در تو             اینک سر و تیغ هر چه خواهى مى‏کن»[2]

            سجده کرد و بر زمین مى‏زد ذقن             در بغل کرده پسر تیغ و کفن‏

مثنوى، د 4، ب 3175

            عذر آن گرمى و لاف و ما و من             پیش شه رفتند با تیغ و کفن‏

همان مأخذ، د 5، ب 2087

            گفت آنک ترک گویى کبر و فن             پیش او آیى بشمشیر و کفن‏

همان مأخذ، د 6، ب 3033

سرّ تو: یعنی باطن تو

ای کسی که دل از عشق تو شعله‌ور شده است، هر چه بگویی من بالاترش را می‏گویم، اگر بگویی پخته است من می‏گویم سوخته است. به‌هر‌حال در برابر تو تسلیم محضم. من همانند سبزی اسفناجم، هر نوع پختنی که دوست داری می‏توانی با من بپزی. هنگام گله و شِکوِه، دچار کفرگویی شدم، لذا توبه می‏کنم و از نو مسلمان می‏شوم و از دل و جان مطیع فرمان تو می‌گردم. عذر مرا بپذیر، من خُلق و خوی شاهانهْ تو را نشناختم، از این‌رو در محضرت گستاخی نمودم. پذیرش عذر برای من چراغی خواهد شد که فراسوی زندگی آینده‌ام را روشن می‏سازد. اینک برای صدق گفتارم، این شمشیر و این هم کفنم، می‏توانی حیات مادی را از من بگیری و گردنم را بزنی. از تو خواهش می‏کنم هر چه می‏خواهی بکن، ولی از طلاق و جداییِ تلخ، سخن مگوی. در وجود تو حس نهانی هست که همیشه پیش تو از من شفاعت می‏کند.


نوشته شده توسط محمدرضا افضلی | نظرات دیگران [ نظر] 
درباره وبلاگ

عرشیات

محمدرضا افضلی
تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد ....
اوقات شرعی
فهرست اصلی
بازدید امروز: 141 بازدید
بازدید دیروز: 65 بازدید
بازدید کل: 1395323 بازدید

شناسنامه
صفحه نخست
پست الکترونیک
پارسی بلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
دین . عرفان . مثنوی .
نوشته های پیشین

اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
لوگوی وبلاگ من

عرشیات
لینک دوستان من

معماری نوین
اشتراک در خبرنامه

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ

شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(222)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(221)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(220)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(219)
شرح وتفسیر مثنوی دفتر سوم درس(218)
[عناوین آرشیوشده]